کاظم و دوستان

کاظم رفیق خوبی بودم

حاصل نوشته هایم

حاصل نوشته هایم زخم ها و دلتنگی هاییست که بی اندازه عمیق است و هر شب چوب خطی به پیشانیم اضافه می کند، چقدر دلم برای یک نگاه دوباره تو وقتی محوه چشمانت می شدم تا نزدیکی صبح تنگ‌شده، یادم‌میاد داشت چشم هام بسته می شد از خواب اما به فکر این بودم آن لحظه شیرین تر از خواب چشم های تو بود دوباره چشم هام‌ رو باز میکردم یک فرشته با چشمهای زیبایش داشت‌نگاهم میکرد خیلی دلم تنگ شده فقط نمی دانم تا کجای این دلتنگی من باشم تو برمیگردی...
+ نوشته شده در چهارشنبه 5 مرداد 1401ساعت 20:15 توسط کاظم |